بدقولی به کودک
نوشته شده توسط : اندرزگو

در کشور دانمارک با قطار سفر مي کردم. بچه اي بسيار شلوغ مي کرد.
خواستم او را آرام کنم به او گفتم: اگر آرام باشد براي او شکلات خواهم خريد.
آن بچه قبول کرد و آرام شد.
قطار به مقصد رسيد و من هم خيلي عادي از قطار پياده شده و راهم را کشيدم و رفتم.
ناگهان پليس مرا خواند و اعلام نمود:

شکايتي از شما شده مبني بر اين که به اين بچه دروغ گفته اي.
به او گفته اي شکلات مي خرمT ولي نخريدي!
با کمال تعجب بازداشت شدم!!
در آنجا چند مجرم ديگر بودند مثل دزد و قاچاقچي!
آن ها با نظر عجيبي به من مي نگريستند که تو دروغ گفته اي آن هم به يک بچه!
به هر حال جريمه شده و شکلات را خريدم و عبارتي بر روي گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برايم بسيار گران تمام شد!
آن ها گداي يک بسته شکلات نبودند.
آن ها نگران بدآموزي بچه شان بودند و اين که اعتمادش را نسبت به بزرگ ترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفي به او زدند، او باور نکند!




:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 خرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: